تبدیل شدن به یک مرد واقعی در سه مرحله

مترجم: محمد صفاری
(مدرس، همکار و تعالی جوی مدرسه تعالی)

جامعه قوانین خاصی را برای «مرد واقعی» بودن وضع کرده است. مردان باید بر اساس این قوانین زندگی کنند تا توسط جنس مخالف و همتایانشان به عنوان مرد شناخته شوند. اما تعریف مرد واقعی چیست؟

برای رها شدن از این قوانین باید سه مرحله مهم را طی کنید. این سه مرحله به شما کمک می‌کند تا یک مرد واقعی شوید.

1. در مورد ارزش های شخصی خود تصمیم بگیرید.

ارزش‌های شخصی ما، باورها و معیارهای اصلی ما درباره زندگی‌ و انتظاراتمان است. در اینجا چند نمونه از ارزش های شخصی من در عمل آورده شده است.

زنی می‌خواست با من قرار بگذارد، اما بعد متوجه شدم که او سیگاری است. برای من، سیگار یک ایراد بزرگ است، بنابراین مودبانه او را ترک کردم.

ارزش اساسی من بیان می کند که من فقط وقتم را با افرادی می گذرانم که بهترین ها را برای خود می خواهند و با بدنشان با احترام رفتار می کنند.

چند ماه پس از راه‌اندازی این وب‌سایت، چند پیشنهاد از سوی فعالانی در صنعت ارتباطات داشتم که می‌خواستند در دوره‌های ویدیویی با من شریک شوند. آنها می‌توانستند خیلی سریع مرا فوق‌العاده ثروتمند کنند و سابقه موفقیت زیادی داشتند، اما سابقه اخلاقی مبهمی نیز داشتند.

من در عرض چند ماه پس از شراکت با این افراد، می‌توانستم به رقم مالی بالایی برسم، اما روحم را به بالاترین قیمت پیشنهادی می فروختم. من نپذیرفتم زیرا ارزش‌های اساسی من بیان می‌کرد که من فقط محصولاتی را عرضه می‌کنم که به روش‌های اخلاقی به بازار عرضه می‌شوند و واقعاً معتقدم که به دنیا کمک می‌کنند.

چند سال پیش در شهر خودم می خواستم سوار اتوبوس شوم که راننده اتوبوس به من گفت از در عقب سوار شوم، زیرا شخصی که روی ویلچر نشسته باید از درب جلو پیاده شود. من که به سمت در عقب راه افتاده بودم، هنوز پول نداده بودم. وقتی سوار اتوبوس شدم متوجه شدم که جمعیت متراکم شده است و باید از بین 30 مسافر عبور کنم تا برای پرداخت کرایه خود به جلو بروم. بنابراین در ایستگاه بعد، از اتوبوس پیاده شدم، به سمت جلو دویدم و دوباره سوار شدم تا هزینه سفرم را بپردازم.

آیا می توانستم بدون پرداخت هزینه سوار اتوبوس شوم؟ کاملا. می شد آسان بود. اما سیستم ارزشی زیربنایی من بیان کرد که هر دلاری که خرج می‌کنم حمایت از محصولات و خدماتی است که احساس می‌کنم برای دنیا سودمند است.

شما در زندگی خود مرزهایی را تعیین می کنید و تصمیم می گیرید چه چیزی قابل قبول است
وقتی کسی در اطراف نیست که اعمال شما را قضاوت کند چگونه رفتار می کنید؟
چه کارهایی انجام می‌دهید که باعث می‌شود به شخصیتی که از خود ساخته اید افتخار کنید؟

بر اساس ارزش های شخصی خود تصمیم بگیرید و بدون توجه به انگیزه های بیرونی به آنها پایبند باشید، در این صورت انسان بسیار بهتر و شادتری خواهید بود.

2. کاری را که می خواهید انجام دهید.

یک نوازنده باید موسیقی بسازد، یک هنرمند باید نقاشی کند، یک شاعر باید بنویسد تا در نهایت با خودش در صلح باشد. آنچه که یک مرد می تواند باشد، باید باشد» – آبراهام مزلو

یکی از جملات مورد علاقه من در تمام دوران این است که تنها راه برای آرامش داشتن با خود این است که کارهایی را انجام دهید که می‌خواهید انجام دهید (تا زمانی که به کسی آسیبی نرسانند).

اگر میل شدیدی برای انجام دادن یک کار یا خلق کردن یک محصول دارید که از درون شما نشات می‌گیرد، به این صدای درونی پایبند باشید.

این چه ربطی به نسخه شما از یک مرد اصیل دارد؟ همه چيز.

من معتقدم که خواسته‌هایی که برای تحقق آن تلاش نکردیم و استعدادهایی که از آنها استفاده نکردیم، ما را از درون می‌خورد.

اگر تصویری از کتاب یا آلبومی در درونتان دارید که آن را نادیده گرفتید، یا مسیر شغلی یا شریک عاشقانه‌ای دارید که می‌خواستید دنبالش بروید اما هرگز نرفتید… مثل اسیدی که زیر ماشین می‌ریزد، شما را خواهد خورد.

زندگی کوتاه است و این “چه می شد اگر” است که بیشتر از همه شما را می خورد.

اگر با وجود نظرات دوستانم در مورد آن هنرمند، به تازگی به آن کنسرت رفته بودم، چه می‌شد؟ اگر به آن خانمی که به خودم می‌گفتم از لیگ من خارج است، نزدیک شده بودم، چه می‌شد؟ چه می‌شد اگر از دنیای شرکت‌ها جدا می‌شدم و کار خودم را شروع می‌کردم؟

باید به هر آرزویی که در درون شما زندگی می کند، توجهی شایسته نشان دهید. به آنها گوش دهید و مطابق با آن عمل کنید … در غیر این صورت، آنها به شما آسیب خواهند رساند.

3. نیاز به توجیه اعمال یا ترجیحات خود را رها کنید.

شما نیازی ندارید که اعمال خود یا نحوه حضور خود در دنیا را برای کسی توجیه کنید.

من کارهای خیلی عجیبی در زندگی‌ام انجام می دهم.

من یک کسب‌وکار اینترنتی را اداره می کنم. چند روز در هفته را در ساحل می گذرانم. من اغلب با دوستانم به مهمانی می روم. من پول بیشتری برای ویتامین ها و مکمل ها خرج می کنم که بعضی ها فکر می کنند طبیعی است. من مقاومت در برابر همه این چیزها را در موارد متعدد تجربه کرده ام.

اما می دانید مساله بزرگ چیست؟ آخرش فقط باید به خودم و وجدانم جواب بدهم.

وقتی شب ها در رختخواب دراز می کشم و در حالی که به خواب می روم افکار هولناک را در ذهنم مرور می کنم، تنها سوالی که می توانم از خودم بپرسم این است که «آیا امروز بر اساس ارزش ها و باورهایم زندگی کردم؟ آیا امروز برای من روز صداقت بود؟» و اگر پاسخ قاطعانه «بله» باشد! سپس احساس می کنم که در مسیر خود مانده ام و از روزم عاقلانه استفاده کرده ام.

پس چرا بسیاری از مردم اعمال، ترجیحات یا نحوه حضور در دنیا را برای دیگران توجیه می کنند؟ زیرا آنها هنوز به اعتبار خارجی و نیاز به تأیید دیگران وابسته هستند.

نیاز به داشتن تناسب با جهانی که در آن زندگی می‌کنیم همواره در ما وجود دارد. داشتن اعتبار در دنیای بیرونی نیز همیشه ناسالم نیست. نیروهای اجتماعی ما را از بسیاری جهات ایمن و سالم نگه می دارند و نظم اجتماعی را حفظ می کنند. اما جایی که این نیروها از مرزهای خودِ واقعی ما فراتر می رود زمانی است که ما برای دیگران و نه در درجه اول برای خودمان زندگی می کنیم.

در هنگام کسب استقلال فردی در فرایند رشد انسان (جدا شدن از والدین) ما یاد می‌گیریم که چگونه به جای جلب رضایت والدین، کشف کنیم که واقعا چه کسی هستیم و چگونه می‌خواهیم به دنیا نگاه کنیم. ارزش‌های شخصی تا حد زیادی در این مرحله شکل می‌گیرند، زیرا ما در زندگی‌مان همه چیز اطرافمان را زیر سوال می‌بریم.

بنابراین اگر هنوز نیاز دارید که خود را برای دیگران توجیه کنید یا توضیح دهید، به این دلیل است که به نظرات دیگران درباره خودتان بیش از حد اهمیت می دهید.

اگر به کسی نیاز دارید که دائماً به شما بگوید کار خوبی انجام می‌دهید یا کار درستی انجام می‌دهید، باید این موضوع را بیشتر به خودتان بگویید.