چگونه چشم انداز 5 ساله خود را ایجاد کنیم؟
مسیری برای شما، حتی وقتی نمی دانید از کجا شروع کنید.
من فهیمه بذری، منتور تعالی و کوچ چشم انداز فردی، در این مقاله سری به خاطرات و تجربیات خانم سیرنه تسهیل گر رشد و یادگیری متقابل وکوچ توسعه منابع زده ام زده ام و از لابلای خاطرات او ، نگاهش به چشم انداز و هدف های بلند مدت وطریقه تحقق آنها را بررسی کرده وآنها را در قالب یک مقاله از زبان خود خانم سیرنه جمع آوری کرده ام است . سرینه موسس مجموعه ای است بنام “خانه رشد” . این خانه ،خانه ای است برای رشد مداوم افراد!
و اما دلیل نگارش این مقاله از لابلای نوشته های او، علاقه من به یافتن و یادگیری از میان خاطرات و تجربیات افراد و آدمهاست . آدمهایی که برای رشدشان زحمت کشیده و تلاش کرده اند.
امیدوارم توضیحات روان و راهکارهای واضح مقاله، برای شما نیز راهگشا باشد.
برگرفته از خاطرات سیرنه کوچ رشد فردی و سازمانی :
وقتی برای اولین بار “سالن رشد” را راه اندازی کردیم، میزبان چندین رویداد در جامعه محلی خود بودیم. در یک رویداد، از مردم دعوت شد تا به عنوان فردی که به سوی 5 سال آینده زندگی در حرکت اند و تلاش می کنند ، شرکت کنند. در طول شب، شرکت کنندگان درباره آینده خود صحبت کردند. برنامه به گونه ای طراحی شده بود که آنها بایستی آن را به گونه ای تجسم می کردند که گویی قبلاً به اهداف خود رسیده اند و می دانند الان کجا هستند.
برای همه تجربه جذابی بود با این حال، در پایان شب، ما به طور ملموس فهمیدیم که بسیاری از مردم با تجسم آینده شان دست و پنجه نرم میکنند و درواقع این تجسم برایشان دشوار است . خیلی از آنها میخواستند بدانند که چگونه میتوان آن چشمانداز پنج ساله را در وهله اول درست تصور و سپس ایجاد کرد.
من متوجه شدم که برخی از مردم هنوز در تلاش برای تصور هدف های 3ساله و 5 ساله خود هستند، چه رسد به چیزی فراتر از 5 سال !
حتی مسیله عمیق تر اینکه، بسیاری از مردم در مورد چشم انداز خود برای امسال هم دیدگاه و ذهنیتی مبهم و نامشخص دارند .
بنابراین، یک قدم به عقب برداشتم تا به این فکر کنم که خود من چگونه چشم انداز 5 ساله خود را ایجاد کردم.
و این چیزی است که من به آن رسیدم :
مرحله اول: طوفان فکری داشته باشید.
ایجاد چشم انداز 5 ساله به آسانی انتخاب یک هدف از روی هوا نیست. (اگر این کار را انجام دهید، متوجه خواهید شد که در نهایت اهداف خود را خیلی سریع و خیلی زود تغییر خواهید داد. همچنین به راحتی توسط اشیاء براق حواس شما پرت می شود.)
در عوض، یک روز کامل (یا یک هفته) را برای تفکر و پرسیدن آنچه از زندگی میخواهید اختصاص دهید و همه ایدههای خود را یادداشت کنید.
با خیال راحت فهرستی از ایده های زیادی که فکر می کنید برایتان مهم اند، ایجاد کنید. ایده های بزرگ – این آینده شماست، چشم انداز شما – هیچ چیز غیرممکن نیست. همه چیز را بنویسید.
فقط یک لطف به من بکنید، میخواهی لطف کنی؟ همانطور که در حال طوفان فکری هستید، یک سوال مهم از خود بپرسید:
– اگر قوانین و محدودیتی وجود نداشت چه کاری انجام می دادم ؟
در اینجا چند نمونه سوال دیگر برای شروع شما آورده شده است:
- تو بچگی همیشه میخواستی چیکار کنی؟
- ماموریت زندگی شما چیست؟
- ارزش های شما چیست؟
- می خواهید چه تأثیری بر دنیا و زندگی دیگران داشته باشید؟
- می خواهید چه چیزی در زندگی تان متفاوت از امروز باشد؟
همیشه دوست داشتم وقتی بزرگ شدم، یکی از اعضای تیم بیانسه باشم حتی نامه ای (لحظه صداقت من) به بیانسه نوشتم و در مورد توانایی های خود در خوانندگی به او گفتم و از او خواستم که یک گروه دخترانه دنس ایجاد کند.
در دوران دبستان و دبیرستان، بعدازظهرهایم را صرف ایجاد برنامه های رقص و آواز خواندن در اتاقم می کردم. در دبیرستان اوقات فراغت خود را به نوشتن آهنگ و اجرای شعر می گذراندم. وقتی به اهداف 5 ساله ام فکر کردم، قطعاً می خواستم به خوانندگی، رقصیدن و نوشتن برگردم.
مرحله دوم: تصمیم بگیرید در حال حاضر چه کاری را می خواهید انجام دهید؟
شما واقعاً می توانید هر کاری را که بخواهید انجام دهید، اما واقعیت این است که هیچ کس (حتی خود بیانسه) نمی تواند همه کارها را همزمان انجام دهد.
برای اینکه به رویای خود فرصت موفقیت بدهید، باید تصمیم قاطعانه ای بگیرید تا آن رویا – و فقط آن رویا – را تا رسیدن به هدف دنبال کنید.
خوب، می شنوم که عده ای بر سر من فریاد می زند “خیلی سخت است! من عجیب و غریب هستم و چندین علاقه دارم! نمی توانم فقط یکی را انتخاب کنم!”
به جای اینکه چیزی کلی به شما بگویم مانند “آن کاری را انجام دهید شما را خوشحالتان می کند.” یا “اشتیاق خود را دنبال کنید”، من با شما صادق خواهم بود (بسیار صادقانه) :
هدفی را که در حال حاضر در بهترین موقعیت برای دستیابی به آن هستید انتخاب کنید .
بسته به جایی که در آن زندگی می کنید، هدف هایی وجود دارد که نسبت به دیگران در موقعیت بهتری برای رسیدن به آنها هستید. این انتخاب، بدان معنا نیست که در نهایت نمی توانید همه آنها را انجام دهید، اما بهرحال برای شروع باید یکی را انتخاب کنید.
برای نمونه و ارتباط بیشتر با موضوع تجربه ای از زندگی من :
سه سال پیش، سه شغل کار میکردم (به شدت برای تامین مخارج زندگیام تلاش میکردم) واقعاً میخواستم کسری حسابهایم را جبران کنم، به کالج بروم و کسبوکاری راهاندازی کنم.
بنابراین….من شروع به انجام هر سه کردم.
برای اینکه وبلاگی راه اندازی کنم و کدنویسی را یاد بگیرم، تقریباً مدام بیدار بودم و در این مدت شاید یک بار هم درست خوابم نبرده بود. وقتی توانستم یک ظرفیت کوچک زمانی پیدا کنم، برای گرفتن مدرک GRE اقدام کردم. (همه اینها در حالی بود که هنوز در سه شغل من مشغول به کار بودم ).
بعد از 3 ماه به #هیچ جا نرسیدم . واقعا هیچ جا!
سپس یک روز، به سادگی از خودم پرسیدم ” اول باید چه کار کنم؟ “
اگر اول GRE می گرفتم، می توانستم به دانشگاه برگردم و شغل بهتری پیدا کنم. با یک شغل بهتر، زمان کافی برای خوابیدن و ایجاد یک فعالیت جانبی و تمرکز بر هدف هایم خواهم داشت.
تصمیمم را گرفتم! مدت کوتاهی پس از این افشاگری درونی و تغییر در برنامه و علمکردم ، تمام انرژی خود را صرف مطالعه کردم تا در GRE شرکت کنم. در پاییز آن سال، متوجه شدم که در سالنهای دانشکده بازرگانی در حال تکاپو هستم و حالا دارم در مسیرم درست پیش میروم .
در انتخاب هدف ، به موقعیت خاص خود فکر کنید، بر اساس موقعیت کنونیتان چه هدفی را دنبال می کنید
اگر فرزندان خردسالی دارید، ممکن است نخواهید هدفی را دنبال کنید که شما را از خانه دور کند.
اگر پنج سال در یک صنعت خاص کار کرده اید، مهارت های منحصر به فردی دارید که به شما مزیت رقابتی در رسیدن به هدف مرتبط با آن صنعت می دهد.
اگر وقت بیشتری در اختیار دارید، شاید بتوانید آن زمان را صرف ایجاد یک برنامه جانبی کنید.
توجه کنید که این بدان معنا نیست که شما باید رویاهای دیگر خود را دور بریزید. این به سادگی به این معنی است که میوه کم آویزان را بگیرید، آن را خرد کنید و سپس به هدف بعدی خود شروع کنید. پرشور بودن چیز زیبایی است، اما دنبال کردن شش هدف به طور همزمان به این معنی است که هر یک از اهداف شما فقط یک ششم تمرکز شما را به خود اختصاص می دهد. تنها با استفاده از یک ششم تلاش خود، واقعاً موفق بودن دشوار است.
مرحله سوم: طرح کلی را پیریزی و آن را ایجاد کنید.
همه هدف ها (اگر به اندازه کافی بزرگ باشند) از شما می خواهند که کمی از پوسته خود خارج شوید و کاری جدید انجام دهید.
ممکن است مجبور شوید چیزهای جدیدی یاد بگیرید یا مغزتان را دوباره آموزش دهید تا به روشی متفاوت فکر کند. (نگران نباشید، ترسناک به نظر می رسد، اما اینطور نیست. همه ما هر روز در حال تکامل هستیم – این فقط به این معنی است که تکامل شما به حرکت بعدی شما عمدی خواهد بود.)
گام بعدی در پی بردن به چشم انداز هر فرد ، مشخص کردن آن چیزی است که برای رسیدن به چشم اندازتان لازم و ضروری است.
از طریق ایجاد یک طرح کلی، چندین کار را انجام می دهید. اول، شما در حال تحقیق هستید که برای رسیدن به هدفتان چه چیزی لازم است. دوم، شما درکی از فاصله بین جایی که هستید و جایی که می خواهید باشید به دست می آورید. ثالثاً، شما هدف جسورانه مهیج بزرگ خود را به اهداف کوچکتر تقسیم می کنید که انجام آنها آسان تر است. (میوه کم آویز بیشتر.)
برای شروع طرح کلی خود، این سوالات را از خود بپرسید :
- برای رسیدن به این هدف به چه مهارت هایی نیاز دارم؟
- در چه کلاس هایی باید شرکت کنم؟
- چه روابطی باید ایجاد کنم؟
- آیا متخصصی وجود دارد که بتوانم از او یاد بگیرم؟
- برای رسیدن به این هدف چه کاری باید انجام دهم؟ (در این مورد کوتاهی نکنید! در مورد موارد اکشن خود بسیار دقیق صحبت کنید. این در طولانی مدت به شما کمک می کند.)
مرحله چهارم: تصویر بزرگ را ایجاد کنید.
بیشتر مردم به چشم انداز خود بر اساس زندگی حرفه ای خود فکر می کنند. من عاشق این هستم که میبینم هر روز که می گذرد، زنان بیشتری روی حرفه خود تمرکز می کنند.اما تمرکز روی یک بعد از زندگی هم خوب نیست.
بیایید واقعی باشیم، همیشه یک زندگی غنی پر از شادی، ماجراجویی، ارتباطات عمیق با خانواده و دوستان عالی است – علاوه بر موفقیت پولی و شغلی. پس کمی وقت بگذارید تا در مورد آنچه از سایر بخش های زندگی خود می خواهید هم فکر کنید.
برای شروع، یک جمله بنویسید که می خواهید زندگی شما در هر یک از این زمینه ها چگونه باشد:
- خانواده
- سرگرمی و خلاقیت
- ارتباطات شخصی
- اکتشاف و ماجراجویی
- خودمراقبتی
- پول
- حرفه
- معنویت
مرحله پنجم: چشم انداز را ایجاد کنید.
اکنون که ایده ای در مورد هدف بزرگی که می خواهید به آن برسید و همچنین هدف های ثانویه دارید، بیایید همه آن را در یک پاراگراف محکم وقدرتمند قرار دهید . (نکته حرفه ای : برای شروع 3-4 جمله را امتحان کنید و اشکالی ندارد که در آن بعدا کمی تجدید نظر کنید.) تا زمانی که آن را فقط به مهمترین عناصری که می خواهید در زندگی خود وارد کنید، بازبینی کنید و تغییر دهید .
مرحله ششم: برای تغییر باز باشید.
در حالی که دوست ندارم مبهم باشم، اما وقتی مجبور باشم قوانین خودم را زیر پا می گذارم. وقتی مسیر دستیابی به هدف های خود را شروع می کنید، هرگز واقعا نمی دانید که این مسیر شما را به کجا خواهد برد. برای فرصتهای جدیدی که بر سر مسیر راه شما قرار میگیرند، باز باشید – تا زمانی که با ارزشهای شما همسو باشد و همچنان شما را در مسیر ماموریت زندگیتان قرار دهد. اگر از هر فرصتی که برایتان پیش میآید استفاده کنید، تمرکز خود را از دست خواهید داد، اما ممکن است موارد بسیار جالبی نیز وجود داشته باشد که نباید از دست بدهید.
ایجاد چشم انداز 5 ساله آسان نیست. تلاش برای کشف آنچه واقعاً از زندگی میخواهید و فکر کردن در مورد چگونگی به دست آوردن آن – بدون غفلت از سایر بخشهای مهم زندگیتان، نیازمند تعهد است.
ایجاد چشم انداز 5 ساله آسان نیست. تلاش برای کشف آنچه واقعاً از زندگی میخواهید و فکر کردن در مورد چگونگی به دست آوردن آن – بدون غفلت از سایر بخشهای مهم زندگیتان، نیازمند تعهد است.
در پایان این فعالیت، یک ثانیه وقت بگذارید و تصور کنید که زندگی شما در پایان سفر چگونه خواهد بود. حالا در این تصور بیشتر فکر کنید، پس از دستیابی به هدف هایی که دنبال آن رفتید، یک سوال از خود بپرسید: ” آیا من خوشحالم؟ ” اگر پاسخ “بله” داده اید، آن را درست انجام داده اید. اگر نه، دوباره تلاش کنید تا از دید خود راضی باشید.
رویایتان مبارک!
درباره فهیمه بذری
مدیرعامل مدرسه تعالی و منتور تعالی است. او نویسنده و صاحب 4 جلد کتاب است. در رشته جامعه شناسی و آینده پژوهی تحصیلات تکمیلی خود را ادامه داده و در تلاش است تا کمک کند انسانها مسیرشان به سمت تعالی ، بهتر شدن و رشد ، تسهیل و هموار شود. برایش کارآفرین سازی و توانمندی افراد از اهمیت و جذابیتی فوق العاده برخوردار بوده و در این سیر گام برمیدارد. او که خود در سال های گذشته در مدرسه تعالی تعالی جو بوده و در این مدرسه، چشم انداز آینده خود را یافته است، در زندگی اش برای کمک به دیگران در کشف چشم اندازشان و گام برداشتن در مسیر رسیدن به آن، اهمیت فوق العاده ای قائل است.
نوشته های بیشتر از فهیمه بذری
دیدگاهتان را بنویسید