مجله تعالی

هشت باور مخرب که ممکن است به عنوان یک رهبر کسب‌وکار در ذهن شما شکل بگیرد و چگونگی تغییر آن‌ها

  • مترجم: آسیه گلچین
  • (دکترای مشاوره خانواده،مدرس مدرسه تعالی)

هنگامی که در جایگاه قدرت قرار دارید و نه‌تنها معیشت خودتان بلکه معیشت تیم‌تان را نیز باید در نظر بگیرید، ممکن است باورهای خاصی در مورد خودتان و نحوه اداره کسب‌وکارتان در ذهن شما شکل بگیرد. بسیاری از این باور‌ها مثبت و بسیاری دیگر نیز سمی و مخرب هستند. باورهای مخرب اگر به موقع  کنارگذاشته یا کنترل نشوند، روحیه شما و تیم کاری‌تان را تضعیف کرده و صدمات زیادی به کسب‌وکار شما می‌زنند. یکی از کارهایی که رهبران موفق قادر به انجام آن هستند، شناسایی و مبارزه با این باور‌های سمی و مخرب است.

اعضای شورای کارآفرینان جوان به عنوان رهبران موفق در کسب‌وکار، با باورهای سمی و مخربی که گاهی اوقات هنگام اداره یک کسب‌وکار در ذهن شکل می‌گیرد، آشنا هستند. در این نوشتار آن‌ها به چند مورد از این باور‌های سمی اشاره می‌کنند و همچنین راهکارهایی را برای کنار گذاشتن آن‌ها در زمانی که احساس می‌کنید بر شما چیره شده‌اند، ارائه می‌دهند.

  1. باید همه کارها را خودم انجام دهم

یک باور به‌شدت سمی این است که فکر کنید به عنوان رهبر کسب‌وکار باید همه کارها را خودتان شخصا انجام دهید. تلاش رهبر برای اینکه همه کارها را به تنهایی انجام دهد، منجر به خستگی و فرسودگی شغلی او می‌شود. یک رهبر عالی یاد می‌گیرد که به‌خوبی و به دفعات، افراد شایسته را استخدام کند و کارها را به آنها بسپارد. ریچل بیدر به عنوان یک کارآفرین موفق قبل از اینکه درباره قدرت تفویض اختیار بیاموزد، بیش از حد درگیر کارهای مختلف بود و احساس می‌کرد دائماً در حال شکست است. یادگیری رهبری و تفویض اختیار برای او و کسب‌وکارش کاملاً تغییرآفرین بود.

۲. باید پاسخ‌ همه مشکلات را بدانم

یک باور سمی دیگر که اغلب در میان رهبران می‌بینیم این است که فکر می‌کنند باید پاسخ همه مشکلات را بدانند. تریوینیا باربر به عنوان یک کارافرین موفق معتقد است حل مشکلات هرگز نباید به طور انحصاری بر دوش رهبر باشد. یک رهبر موفق، کارکنان توانمند خود را دور هم جمع می‌کند تا برای حل مشکلات، ایده‌های جدید و راه‌حل‌های نوآورانه ارائه دهند.

  1. باید دائما تیم خود را کنترل کنم و تحت فشار قرار دهم

یکی از باور‌های سمی که به‌راحتی ایجاد می‌شود، این است که شما باید دائماً تیم خود را کنترل کنید و تحت فشار قرار دهید. رهبرانی که در این دام می‌افتند، اغلب احساس می‌کنند باید تمام امور حتی جزییات را مدیریت کنند یا به طور مداوم بازخورد ارائه دهند، حتی زمانی که درخواستی برای آن وجود ندارد. یادمان باشد تیم‌های چابک و هدف‌محور در مواجهه با تجربیات چالش‌برانگیز شکل می‌گیرند. تمایل به دستیابی ۱۰۰ درصد به نتایج، در صورت عدم کنترل، می‌تواند به یک نیاز سمی برای ریزمدیریت همه امور در کسب‌وکار تبدیل شود. ادامه این روند سبب گسترش بی‌اعتمادی در محیط کار شده و محیطی پر از استرس به وجود می‌آورد. رهبران می‌توانند با اعتماد بیشتر به اعضای تیم‌ خود و دادن فضای کافی برای اشتباه کردن، از این طرز فکر رهایی یابند. تونیکا بروس به عنوان یک کارافرین موفق، دادن اختیار کافی به کارکنان برای پیشبرد مسیر رشدشان در شرکت را یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت خود می‌داند. او معتقد است دادن اختیار به افراد سبب می‌شود آنها دیدگاه بهتری نسبت به توانایی‌ها و نقاط قوتشان پیدا کنند.

  1. استراحت کردن تنبلی است

به عنوان یک رهبر، این باور که “استراحت کردن تنبلی است” ممکن است به‌راحتی در ذهن شما شکل بگیرد. اخیراً از یک مدیرعامل قدرتمند شنیدم که او در هر تعطیلی آخر هفته خودش را اخراج می‌کند و صبح فردا دوباره خودش را استخدام می‌کند. یکی از مشکلات بسیاری از صاحبان کسب‌وکار، برقراری تعادل میان کار و زندگی است. توصیه ما به شما این است که ابتدا معنای تعادل را برای خود روشن کنید و سپس ارزش‌هایتان را همسو با مفهوم تعادل تعیین کنید. بعد از آن سعی کنید دقیقا طبق ارزشهایتان کار و زندگی کنید. در این صورت شما به یک الگوی موفق برای تیمتان تبدیل می‌شوید. به عنوان مثال لیبی روتشیلد به عنوان یک کارافرین موفق، عضو باشگاه ورزشی است و دوبار در هفته برای ورزش و تفریح به آنجا می‌رود. او همچنین هفته‌ای یک بار در کلاس‌های هنری شرکت می‌کند و به همراه همسرش به یک باشگاه دویدن محلی پیوسته‌ است. او سبک زندگی‌اش را با تیم و مشتریانش به اشتراک می‌گذارد تا به آنها نشان ‌دهد چگونه می‌توانند بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد کنند.

  1. عقب افتادن از ضرب‌الاجل به معنای شکست است

یکی دیگر از باورهای مخرب، این است که هر ضرب‌الاجل از دست رفته یا تغییر یافته را به عنوان شکست تلقی کنیم. برنامه‌ریزی، هدف‌گذاری و اقدام بر اساس جدول زمانی، بسیار مهم است، اما انعطاف‌پذیری در قبال دستاوردها به مراتب ضروری‌تر است. هیچ مسیر مستقیمی به سمت موفقیت وجود ندارد. مسیر موفقیت پر از منحنی، دور زدن و عقب‌نشینی است. فرض اینکه به تمام اهداف و برنامه‌های خود در جدول زمانی تعیین‌شده دست خواهید یافت، نه تنها غیر واقعی، بلکه سمی است. به اعتقاد لیلا لوئیس گاهی اوقات مسیر رسیدن به یک هدف یا نقطه عطف، بیش از حد انتظار طول می‌کشد، اما ارزش واقعی در درس‌هایی است که در طول مسیر آموخته‌اید.

۶.   همه چیز باید کامل و بی‌نقص باشد

رهبران بیشترین تأثیر را در یک کسب‌وکار دارند. آن‌ها قدرت ساختن یا از بین بردن یک کسب‌وکار را دارند و موفقیت آنها اغلب به خودشان بستگی دارد. به عنوان یک رهبر، به‌راحتی می‌توان باور‌های سمی را توسعه داد و مانع پیشرفت و موفقیت یک کسب‌وکار شد. یکی از این باورها، این است که همه چیز باید کامل و بی‌نقص باشد. این باور می‌تواند منجر به کار بیش از حد و فرسودگی شغلی شود. به اعتقاد کریستین کیمبرلی رهبران باید به جای تلاش بیش از حد برای رسیدن به اهداف، یا تلاش برای بی نقص بودن، بر ایجاد عادت‌هایی تمرکز کنند که به آن‌ها در پیشرفت کارشان کمک می‌کند.

 ۷.  من به اندازه کافی خوب نیستم

رهبران کسب‌وکار با چالش‌های زیادی روبرو هستند و برخی از این چالش‌ها می‌توانند تأثیر منفی بر ذهن آنها بگذارند. مهم است که این موانع سبب نشوند نسبت به توانایی و شایستگی خود تردید کنیم. در عوض، ما باید این موانع را فرصتی برای رشد بیشتر خود تلقی کنیم. مکی هوآنگ یک کارافرین موفق بود. او یک مدیر فنی داشت که هنگام برخورد با مشکل مشتری، در این طرز فکر سمی گرفتار شد و به توانایی خودش به عنوان مدیر شک کرد. هوآنگ مطمئن بود که او می‌تواند این مشکل را حل کند، بنابراین از او خواست تا به دستاوردهای قبلی خود نگاه کند تا بتواند بر تردیدهایش غلبه کند و به خودش ایمان داشته باشد. بدین ترتیب مدیر فنی نه‌تنها مشکل را حل کرد، بلکه در نهایت اعتماد مشتری را نیز جلب نمود.

۸. سودآوری به هر قیمتی، مهم است.   

اینکه کسب‌وکار ما باید به هر قیمتی سودآور باشد، یک باور کاملا مخرب است. تمرکز صرف بر سودآوری به بهای از دست دادن چشم‌انداز کلان، می‌تواند تاثیر مخربی بر کسب‌وکار شما داشته باشد و در بلندمدت به آن آسیب بزند. کاهش هزینه اغلب روشی موثر برای افزایش سود نهایی است و گاهی ضروری به نظر می‌رسد؛ اما اگر این کاهش‌ها بر محیط کار و مزایای کارکنان تأثیر منفی بگذارد، می‌تواند روحیه کارکنان را تضعیف کرده و رضایت شغلی آنها را کاهش دهد. این موضوع، به‌ویژه امروزه که کارکنان دنبال فرصت‌های دورکاری یا کار ترکیبی و همچنین مزایای بیشتر هستند، بسیار مهم است. به عقیده ماریا تیموتی اگر شما شروع به تعدیل نیرو کنید یا عواملی را که کارکنان را به پیوستن به شرکت شما ترغیب می‌کند، حذف کنید، در واقع خود را برای بی‌ثباتی بلندمدت آماده می‌کنید. با این کارِ شما، روحیه کارکنان تضعیف شده و بهره‌وری آنها کاهش می‌یابد و ممکن است تصمیم بگیرند از شرکت شما بروند.

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید