مجله تعالی

تعالی فردی چیست و به شما چه می‌دهد؟

تعالی فردی

تعالی فردی چیست و به شما چه می‌دهد؟

تعالی فردی سفری است اکتشافی و جذاب به دنیای ناشناخته و ملاقات با شخصیتی که دیدارش شما و زندگی‌تان را برای همیشه دگرگون می‌سازد. در این سفر، هم‌چنین، به ارزشمند بودن خودتان پی می‌برید، و آن را اثبات می‌کنید.
پایه‌ای‌ترین معنای تعالی این است که “معمولی” نباشیم، و کارهای معمولی را به “روش‌های غیرمعمول” انجام دهیم. فردی معمولی با دیدگاه‌ها، تفکرات، باورها، ارزش‌ها در رفتارهای معمولی نباشیم. درک کنیم که واقعاً چه کسی هستیم، از کجا آمده‌ایم، برای چه اینجا هستیم و سرانجام به کجا خواهیم رفت. بفهمیم که زندگی سوگ و سوگواری نیست، جشنی است زیبا و شادمانه برای همه‌‌ی ما، نه‌فقط برای ما، خانواده‌ی ما؛ جشنی که یک‌مشت خدمتگزار آن را از قبل برای ما مهیا نکرده‌اند تا ما صرفاً به‌عنوان میهمان قدم رنجه فرماییم، و از آن لذّت ببریم! جشنی که همه باید باهم آن را بسازیم. به این خاطر هرکدام از ما در آن نقش و وظیفه‌ای داریم که، باید آن را بفهمیم و خودمان را برای انجام آن ازهرجهت آماده کنیم.

نگاهی گذرا به وضعیت اغلب آدم‌های عادی نشان می‌دهد که هیچ‌کدام حال خوبی ندارند. مدام با خودشان درگیرند، و با “خودگویی‌های منفی” خودشان را سرزنش و تحقیر می‌کنند. تا جایی که احساس ارزشمند بودنشان را به‌کلی از دست می‌دهند و از چیزی که هستند نفرت پیدا می‌کنند. نفرت از خود، هم چون بادی به‌سرعت پراکنده می‌شود و شامل دیگران هم می‌شود. در چنین شرایطی دیگر مجالی برای دوست داشتن و عشق ورزیدن باقی نمی‌ماند. افراد معمولی نه‌تنها از دیگران که از خودشان، از زندگی، و حتی از موفقیت می‌ترسند. بدتر از این‌ها، ترسی است که از “ناشناخته‌ها” دارند. این ترس باعث می‌شود که آن‌ها به کنج امنی که برای خودشان ساخته‌اند، بچسبند و حتی اگر آن کنج امن یک جهنم واقعی باشد، انگیزه‌ای برای تغییر خودشان، زندگی‌شان، و مسیری که تاکنون رفته‌اند، نداشته باشند. بله، سفر به درون ناشناخته همیشه می‌تواند ترسناک باشد، امّا در سفر تعالی یاد می‌گیریم که با این ترس‌ها مواجه شویم، و به‌جای چسبیدن به آن‌ها، خودمان را از شر آن‌ها خلاص کنیم.

افراد معمولی به زندگی مانند یک چالش با مشکل بزرگ نگاه می‌کنند که باید با آن بجنگند تا در آن پیروز شوند. درحالی‌که زندگی هدیه‌ای است الهی که باید آن را باروی گشاده قبول کنیم. افراد معمولی ترجیح می‌دهند خودشان را یک قربانی بی‌پناه ببینند که باید مورد ترحم قرار گیرند، و کسی باید آن‌ها را از این وضعیت دردناکشان نجات دهد.
سفر تعالی اما این باور درونی را می‌سازد که انسان نه‌تنها قربانی نیست، بلکه می‌تواند خودش را نجات دهد، و نجات‌دهنده‌ی دیگران هم باشد. معمولی‌ها از شرایط نامطلوبی که دارند یک اژدهای وحشت‌آفرین می‌سازند، اما شهامت رویارویی با آن را ندارند، و از این می‌گریزند.
سفر تعالی اما خیال این افراد را به توانایی‌های درونی‌شان آشنا و باورمند می‌کند که می‌توانند باجرئت و جسارت لازم با اژدهای مشکلاتشان روبرو شوند، او را بکشند، گنجینه‌ی خودتان را به چنگ آورند، و با دستی پر زندگی‌شان را از نو شروع کند. سفر تعالی روحیه‌ی جنگجویان را در افراد بیدار می‌کند.
اغلب افراد معمولی شبیه درشکه‌اند که نیروی محرک درونی ندارد، و همواره باید کسی یا چیزی باشد که آن را هل بدهد. این در حالی است پائین تر از افراد معمولی حتی ضعیف‌ترین آدم‌ها نیز موتورهای درونی قدرتمند دارند که می‌تواند آن‌ها را در سخت‌ترین شرایط در برابر بدترین موانع ممکن به حرکت درآورد. اما مشکل این است که موتورهایشان یا به‌کلی خاموش است و یا بسیار بد و بی‌برنامه عمل می‌کند. بنابراین باید برای هر فرد نیرویی وجود داشته باشد که آن‌ها را از بیرون هل داده و به حرکت درآورد. حسن بزرگ سفر تعالی این است که موتورهای درونی افراد را روشن می‌کند، اما نه روشنی معمولی، بلکه آن‌گونه روشن که از آن‌ها لکوموتیو می‌سازد!

تعالی فردی

فرد معمولی ترجیح می‌دهد خودش از بند این زندگی کنار بکشد و به یک تماشاچی ساده تبدیل شود؛ به کسی که تنها نقش او در زندگی دست زدن و هورا کشیدن برای اندک بازیکنان آن است که در میدان بازی می‌کنند، از بازی‌شان لذّت می‌برند و با کسب نتایج چشمگیر به هر آنچه می‌خواهند دست می‌یابند.
فرد معمولی سردرگم و بلاتکلیف است. نمی‌داند که باید چه کند، کجا برود، از چه راهی برود، و با که و چگونه برود. چون در سفر زندگی مقصد مشخص و روشنی ندارد به این شکل بزرگ باید احساس پوچی و بیهودگی را نیز افزود؛ احساسی که از نداشتن یک هدف والا سرچشمه می‌گیرد. برعکس او، انسان رشد یافته و متعالی زندگانی هدفمندی دارد. این هدف از نوع هدف‌هایی مثل خرید خانه، خرید ماشین، کاریابی، ترفیع شغلی، ثروتمند شدن، تحصیلات عالی، ازدواج و مانند این‌ها نیست. هدف زندگی انسان متعالی پاسخ به این پرسش اساسی است که: من برای چه اینجا و در این جهان هستیم؟ هستی و آفریننده‌ی آن هدفمندند بنابراین تولد من نیز باید منظور و مقصودی داشته باشد و واقعاً نیز چنین است. هر یک از ما به این جهان می‌آییم تا تفاوتی بسازیم که درنتیجه‌ی آن، جهان بهتری برای نوع انسان ساخته شود. فهم و درک این هدف والا معطوف به آفریدن یک دنیای بهتر، به زندگی انسان متعالی “معنا” می‌بخشد. (معنا یعنی هدفی که از انجام کاری داریم). زندگی نیز برای خودش کاری است! و آنگاه‌که هدفی داشته باشد، بامعنا می‌شود. با این حساب، هرگاه شما زندگی بامعنا (=هدفمندی) داشته باشید، به یک فرد “معنوی” تبدیل می‌شوید. بنابراین فرد معنوی کسی است که هدفی والاتر از هدف‌های شخصی دارد، هدف زندگی او هدفی است اجتماعی و مرتبط با بهبود جهان و بهروزی نوع بشر. مشخصه‌ی فرد معنوی این است که از خود فراتر رفته و به جمع و جامعه می‌اندیشد. خودمحوری و در خود ماندن را حیوان‌ها هم دارند. آری زمانی یک فرد «انسان» می‌شود که بتواند از خود فراتر برود و به دیگران نیز بیندیشد.

این‌گونه معنویت پاداش بزرگی برای فرد دارد. آن پاداش دستیابی او به احساس‌های مثبت و ارزشمند و بسیار کمیاب است که آن‌ها را “احساس زندگی‌بخش” می‌نامیم: شادی، امید، آرامش، مهر ورزیدن، خوشنود بودن از خویشتن، زندگی، و آنچه داریم. این احساس‌ها را می‌توان گمشده‌های انسان معاصر دانست.

زندگی بدون این احساس‌ها و تعالی فردی چه می‌تواند باشد جز یک جهنم واقعی؟

متأسفانه افراد برای دستیابی به این احساس‌ها، که بدون آن‌ها زندگی آدمی دوزخ می‌شود، راه غلطی را برمی‌گزینند. آن‌ها چنین می‌اندیشند که دستیابی به این احساس‌ها موهبتی است که از طریق موفقیت‌های مادّی و مالی به دست می‌آید، امّا هر چه بیشتر به این‌گونه موفقیت‌ها دست می‌یابند، گویی آن احساس‌ها از آن‌ها دورتر می‌شوند! نتیجه‌ای که افراد معمولی در این وضعیت ناامیدکننده می‌گیرند، مضحک است. نتیجه ازنظر آن‌ها این است که به این خاطر به احساس‌های زندگی‌بخش دست نمی‌یابند که هنوز به‌اندازه‌ی کافی موفقیت‌های مادی و معنوی و مالی حاصل نکرده‌اند!
ازاین‌رو بر تلاش خود برای رسیدن به موفقیت‌هایی از این است می‌افزایند تا سرانجام کارشان به‌جایی می‌کشد که به گفته یکی از بزرگان معاصر و پایه‌گذار مکتب روانشناسی تحلیلی به‌کلی برده‌ی مادیات می‌شوند.
احساس‌های زندگی‌بخش سراسر میوه‌های خوش‌طعم “درخت معنویت” اند. احساس‌هایی برآمده از این درخت کهنه‌ی اصیل و حقیقی (نه بدلی و کاذب) و پابرجا، هستند. نمی‌آیند که زود بروند، می‌آیند که بمانند و این مشخصه‌ی کوچکی نیست.
افراد معمولی عموماً “مصرف‌کننده” هستند، آن‌ها تقریباً همه‌چیز را مصرف می‌کنند. از اکسیژن گرفته تا آب‌ونان، نور و گرمای خورشید، و از دستاوردهای مادی و مالی دیگران گرفته تا خودشان، زندگی‌شان، خانواده‌شان! یکی از درخشان‌ترین استانداردهای سفر تعالی این است که انسان از مصرف‌گرایی عبور می‌کند و به یک فرد واقعاً “مولد” تبدیل می‌شود. مولّد یعنی تولیدکننده چیزی ارزشمند که برای دیگران نیز سودمند باشد. نکته‌ی جالب‌توجه آن است که افراد متعالی علاوه بر این ویژگی خلاقیت بالایی هم دارند. ترکیب این دو ویژگی از آن‌ها تولیدکنندگانی خلاق می‌سازد و تنها چنین تولیدهایی است که باعث پیشرفت جوامع می‌شود و افراد رشد یافته را، تفاوت ساز می‌کند.
افراد معمولی بی‌آنکه بدانند و آگاه باشند، تنها یک دنیا و یک نوع زندگی دارند. دنیای بیرونی و زندگی بیرونی! آن‌ها به‌محض روبه‌رویی با کوچک‌ترین مشکل، ناکامی و یا شکست آن را به گردن دیگران و یا چیزی غیر از خود می‌اندازند. روانشناسان چنین رفتاری را فرافکنی می‌نامند. درواقع آن‌ها از خود سلب مسئولیت می‌کنند و به‌این‌ترتیب خودشان را در جایگاه افراد ضعیف و قربانی قرار می‌دهند! افرادی که صحنه‌ی زندگی آن‌ها جلوی نگاه دیگران، شرایط و یا سرنوشت است. در سفر تعالی امّا انسان یاد می‌گیرد که دودنیا دارد و برای هرکدام یک زندگی: دنیای درون/ زندگی درونی و دنیای بیرون/زندگی بیرونی. هم‌چنین می‌آموزد که این دنیا نه از یکدیگر جدا که کاملاً به‌هم‌پیوسته است. پیوستگی در آن دوسویه است، به این معنا که بر روی‌هم اثر می‌گذارند. اما تأثیر دنیای درون آدمی بردنی‌ای بیرونی وی چنان عظیم است که عکس آن در افراد متعالی تقریباً ناچیز است.

رشد و توسعه فردی

به‌هرروی، این فرض‌بنیادی که دنیای بیرون انسان ناشی از دنیای درون اوست، نتیجه‌ی بسیار تعیین کند و این حاصل می‌شود که: دنیای بیرونی، نقش ویترین درون ما را بازی می‌کند. (از کوزه همان برون تراود که در اوست). دنیای بیرونی غنی، سرشار، و…
زیبایی افراد معلول دنیای درون غنی، سرشار، و زیبای آن‌هاست و دنیای بیرونی تهی، تاریک، فقیر و پر از مشکل و دردورنج افراد نیز معلول دنیای درونی فرد است.
فهم این رابطه به دو نتیجه‌ی کلیدی دیگر منجر می‌شود:
1. اینکه انسان نباید ریشه‌ی مشکلات، چالش‌ها، ناکامی‌ها، شکست‌ها و دردورنج‌های خویش در دنیای بیرون را در بیرون از خود بجوید و این‌وآن را مقصر بداند. بااین‌وجود بسیار بسیار مهم است که بدانیم شرایط و عامل‌های بیرونی نیز می‌توانند سهمی عمده در ایجاد آن‌ها داشته باشند، اما ازآنجاکه ما نمی‌توانیم آن عامل را کنترل کنیم، به سودمان است که بر آنچه می‌توانیم کنترل داشته باشیم، تأکید بگذاریم، و آن وضعیت دنیای درونی‌مان است.
2. اینکه برای ایجاد هر نوع تغییر و تحول در دنیای بیرونی‌مان باید چیز یا چیزهایی را در دنیای درونمان تغییر دهیم. این اصل اساسی “قانون تحول”، نام دارد.
با یک مثال پیش‌پاافتاده می‌توانیم نتایج بالا را بهتر درک کنیم. فرض کنید رابطه‌ی شما و همسرتان آن‌گونه که می‌خواهید گرم و خوشایند نیست. مطابق نتایج پیش‌گفته، شما نمی‌توانید تغییر این وضعیت را به گردن همسرتان بیندازید، چراکه این وضعیت از چیزی در درون خودتان ناشی می‌شود! (پذیرش آن سخت است نه؟!) حال اگر می‌خواهید این وضعیت را تغییر دهید. به‌جای هر نوع فشار بر همسرتان برای تغییر باید چیزی را در دنیای درونی خودتان تغییر دهید. باقی موارد ناخوشایند نیز بهتر است به این‌گونه دیده شوند.
قانون تحول شما را مسئولیت‌پذیر، پاسخ‌گو و آزاد می‌کند!
توجه می‌کنید بر نوع شکلی که در دنیای بیرونتان دارید، برای حل آن از قانون تحول کمک بگیرید تا تاثیر و قدرت معجزه آسای آن را تجریه کنید.
خوب اگر انسان دو دنیا دارد، همان‌گونه که گفتیم باید دو نوع زندگی هم داشته باشد: زندگی بیرونی و زندگی بیرونی. با این فرض که زندگی بیرونی اهمیت و اولویت بیشتری نسبت به زندگی بیرونی دارد (به دلایلی که یادآور شدیم). افرادی که سفر تعالی را تجربه نکرده باشند، نه درکی از زندگی درونی دارند و نه مهارتی برای این نوع زندگی. کمترین نتیجه‌ی این وضعیت، زندگی‌های نصف نیمه است.
این نوع زندگی چه درونی و چه بیرونی، به‌شدت مشکل‌ساز است و عواقب مخرب آن دیر یا زود دامن انسان را می‌گیرد. ما باید بکوشیم تا کامل زندگی کنیم.
سفر تعالی نه‌تنها به شما می‌آموزد که باید کامل زندگی کنید، بلکه مهارت‌های لازم برای یک زندگی درونی، غنی، سرشار، آرام، زیبا، و سازنده را نیز به شما یاد می‌دهد.
یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های انسان‌های متعالی:
“داشتن زندگی‌های درونی غنی، سرشار، زیبا، و سازنده است”. معنای زندگی درونی این افراد غالباً به‌اندازه‌ای است که آن‌ها را تا حد زیادی از زندگی بیرونی بی‌نیاز می‌کند!
زندگی یک سفر است و مانند هر سفر موفق دیگر پیش‌نیازها و بایدونبایدهایی دارد. همچنین و مهم‌ترین عامل موفقیت در این سفر داشتن یک “مقصد” مشخص و نسبتاً دور است. یک دلیل کلیدی برای دور بودن این مقصد آن است که شما فرصت کافی داشته باشید تا خودتان را آماده کنید و از سوی دیگر بتوانید خودتان را در یک‌جهت مشخص آماده کنید. افراد معمولی چیزی درباره‌ی این مقصد نمی‌دانند و برای مشخص ساختن آن نیز کاری نمی‌کنند. یکی از دستاوردهای مهم سفر تعالی این است که به شما کمک می‌کند تا مقصد نسبتاً دور زندگی‌تان را بشناسید. این مقصد “چشم‌انداز” نام دارد.
چشم‌انداز شما در حقیقت تابلویی است که آینده‌ی مطلوبتان را ترسیم می‌کند. در شرایطی که چشم‌انداز شما از مشخصه‌های سه‌گانه‌ی یک ‌چشم‌انداز درست برخوردار باشد، حال‌وهوا و کاروزندگی‌تان را به‌کلی دگرگون می‌کند. به این خاطر که چشم‌انداز از یکسو موتور درونی‌تان را روشن می‌کند و به شما انرژی حرکتی را می‌دهد، چشم‌انداز هم‌چنین منبع امید به آینده است و سرانجام اینکه منبع جوشان، “قدرت” است. احساس قدرت و توانایی به این دلیل در شما شکل می‌گیرد که چشم‌انداز شما باید از دل وضع موجودتان بجوشد.
این وضع موجود برای شما خوشایند یا اقناع کند. نیست و شما آن را نمی‌خواهید. و دقیقاً به همین خاطر است که وضع مطلوبی را برای خودتان تعریف کرده‌اید که همان چشم‌اندازتان است. تحقق چشم‌انداز نیازمند آن است که شما بتوانید وضع موجودتان را درست‌وحسابی تغییر دهید نه اینکه صرفاً گوشه و کنار آن را زخمی کنید که نمی‌خواهد وضع موجود که خود را از پایه تجزیه کنید، نیازی به چشم‌انداز ندارد. بنابراین داشتن چشم‌انداز نشانه آن است که شما هم می‌خواهید و هم می‌توانید وضع موجودتان را تغییر دهید. همین است که به شما احساس قدرتمندی می‌دهد.
آنچه در این نوشتار آمد، قطعاً برای شما و هر فرد دیگری آن‌قدر اهمیت دارد که سفر تعالی‌تان را بدون فوت وقت و با شتاب آغاز کنید. برای این کار کافی است هم‌اکنون تلفن مدرسه تعالی را بگیرید و هرکجای کشور هستید در دوره‌های زیبای تعالی فردی فشرده و یا بلندمدت ثبت‌نام کنید. هر دو گزینه در دسترس شما است.

نویسنده: دکتر عقیل ملکی‌فر (لینک روزمه قرار داده شود) – گروه آموزش و پژوهش مدرسه تعالی راه آوران رشد

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید