امروز به چه فکر میکنم؟
امروز به چه فکر میکنم؟
نوشتهی دکتر عقیل ملکی فر
امروز به چه فکر می کنم؟ جوانتر که بودم ، یعنی سال 71 و 72 تا همین اواخر به آیندهپژوهی، مدیریت تکنولوژی و سیاستگذاری علمی دور مدت – پنجاه و صدساله – فکر میکردم. برای ترویج این مفاهیم و ایدهها سخت کوشیدم و تنها خدا و همسرم میدانند که چقدر در شبهای تنهایی خود خواندم و نوشتم و با وسواسهایی که داشتم پاره کردم. آنچه از آن روزها ماند، خوب یا بد، شاید ثلث چیزی بود که نوشته بودم. اما امروز و در آستانه سالخوردگی به چیزهایی کاملاً متفاوت فکر میکنم و برایم هیچ اهمیتی ندارد که پدر آیندهپژوهی که بوده و مادرش که. امروز به نظرم ژرفتر از آن روزها به قضایا مینگرم. و به گمانم دغدغههایم اساسیتر شدهاند. از میان هر آنچه دلمشغولی امروز من است، دو مورد اهمیت بیشتری دارد. بگذارید سخت به دومی اشارهکنم: عمومیسازی آیندهپژوهی. این طبیعی بود که در آغاز کار آیندهپژوهی بتوانم – و بتوانیم- توجه نخبگان و مدیران ارشد کشور را به این موضوع جلب کنیم. اما، همانطور که تاریخ آیندهپژوهی دستکم در اروپا و بهویژه آلمان نشان میدهد و البته ماهیت این دانش هم اقتضا میکند، آیندهپژوهی وقتی سودمند است که از صدر تا ذیل جامعه را در برگیرد، تا جایی که یک دانش و ذهنیت اجتماعی مشترک بشود. بگوئید فرهنگ بشود.
من با الهام از یک آیندهپژوه فقید آلمانی، که بیشتر عمرش را صرف برگزاری کارگاههای آیندهپژوهی برای مردم کوچه و بازار کرد، دارم تلاش میکنم تا چون او، آیندهپژوهی را به میان مردم، بهویژه نوجوانان و جوانان و کسبوکارهای کوچک و حتا اصناف شهر میبرم. و خصوصاً آنها را با مفهوم و فلسفه «چشمانداز» آشنا کنم؛ عجب چیزی است این چشمانداز…
هم منبع انگیزه و انرژی درونی است و موتور آدمها را روشن میکند، هم منبع بیپایان امید است و هم سرچشمه جوشان احساس قدرت. این احساس قدرت خیلی مهم است. چون در دنیای پیچیده امروز که عملاً به یک کارخانه تولید مسئله و مشکل برای همگان تبدیل شده، بسیاری از مردم توانایی حل مسائل و مشکلات پیچیده و غلبه بر چالش ایشان را ندارند. یعنی تلاش میکنند اما بهجایی نمیرسند. این کوششهای عبث آنها را بهتدریج فرسوده و دچار احساس عجز و درماندگی میکند. احساس که به قول رولو می روانشناس میتواند سرچشمه مشکلات فراوان فردی و اجتماعی باشد. پادزهر این احساس مخرب عجز و درماندگی، احساس قدرت است. این احساس که من میتوانم وضع موجود خود را – هرچقدر دشوار باشد- بهگونهای تغییر و هم که خورشید چشماندازم از درون آن برآید و بدرخشد. کمک به مردم برای غلبه بر احساس عجز و درماندگی در زندگی یک وظیفه اخلاقی برای آیندهپژوهان است.
[button title=”برای کشف چشم انداز خود کلیلک کنید!” link=”https://taali.ir-cfc.com/%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87-%d9%81%d8%b4%d8%b1%d8%af%d9%87-%d8%aa%d9%88%d9%84%d8%af-%db%8c%da%a9-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87-2/” target=”_blank” align=”center” icon=”” icon_position=”” color=”#ffc93b” font_color=”#07689f” size=”2″ full_width=”” class=”” download=”” rel=””]
اما نخستین دغدغه امروز او آموزش است؛ آموزش معطوف به تغییر در فرد. منظورم از تغییر در فرد، توانمند شدن است. هر توانایی اساساً یک رفتار است و کسی که توانایی (مهارت) جدیدی فرامیگیرد، رفتار تازهای نشان میدهد. این رفتار تازه شاخص تغییر نهایی در فرد است.
البته منظور من از آموزش معطوف به تغییر و توانمند ساز صرفاً آموزش یک یا چند مهارت به افراد نیست. امروزه حتا در آموزشهای مهارتی محض، مانند آموزشهای فنی و حرفهای و یا آموزش مهارتهای شغلی در شرکتها، پارادایمها بهکلی عوضشدهاند. یعنی اینگونه نیست که فرد مهارت جو را از همان آغاز فرآیند آموزش به دست مربی یا استادکار بسپارند که مهارت یا مهارتهای لازم را به مهارت جو تحمیل کند. یکی از مهمترین پارادایمهای جدید در آموزشهای مهارتی این است که «اول ذهنیت بعد مهارت» (First mindset then skillset). به این معنا که نخست باید ذهنیتهای فرد بهبود یابد و آنگاه آموزشهای مهارتی آغاز گردد. منظور ذهنیت همان «طرز تفکر» یا «عادت فکری» فرد در یک زمینه یا مورد مشخص است.
هر ذهنیت آمیزهای از سه عنصر کلیدی نگرشها، باورها و ارزشهای فرد است. شاید بپرسید که چرا تغییر ذهنیتها مقدم بر آموزش مهارت است؟ به این خاطر که ذهنیتهای فرد مانند زمین یا بستری هستند که بذر یک مهارت در آن پاشیده میشود. اگر این زمین خار زار، شورهزار و یا سنگی باشد، بذر مهارت را نمیپذیرد و تلاشهای مربی و متربی هدر میرود. اگر هم مطلق هدر نرود، قطعاً بازدهی بالایی ندارد.
من در اینجا نمیخواهم بحثها را به ذهنیتها بکشانم و نشان دهم که ذهنیتهای ناسازگار با یادگیری و رشد و پیشرفت در افراد چقدر میتوانند مانع زا و برای فرد و مربی و شرکتها و جامعه هزینهبر باشند. این تنها یک اشاره بود.
وانگهی آموزشی که صرفاً برافزایش مهارت و در سطوح بالاتر برافزایش تخصص آدمها تأکید مینهد و از نهادینهسازی و شکوفایی باورها و ارزشهای درست در فرد غافل میشود، لزوماً کمکی به جامعه نمیکند که هیچ، میتواند برای جامعه بسیار مخرب باشد. «پزشک احمدیها»ی دوران طاغوت همه متخصص بودند اما با مردم و کشورشان چه کردند.
[highlight background=”” color=””]آموزش معطوف به تغییر و به بیان گویاتر آموزش معطوف به رشد و تعالی آموزشی کل گرا و همهجانبه است، آموزش 360 درجهای![/highlight]
آموزش کلگرای 360 درجهای هر چهار بعد وجودی فرد – یعنی ابعاد جسمانی، روانی، روحی (معنوی) و اجتماعی – وی را تحت تأثیر قرار میدهد. در ست مانند یک زلزله هشت ریشتری عمل میکند که کل حیات فرد را دگرگون میکند. بدانسان که گویی از نو متولد میشود. این ایده را با استعاره آشنای دیگری هم میتوانم بیان کنم: استعاره توبه. گاهی هست که فرد از یک عمل ناپسند خود توبه میکند. او بدون شک انسان بهتری میشود و یک گام بهپیش برمیدارد. اما فراتر از این توبههای جزئی که به بهبود میانجامند. توبههای جامع تحولی نیز وجود دارند که همه ارکان وجودی فرد را به لرزه درمیآورند. خراب میکنند او را دوباره از نو میسازندش.
البته آموزش تحولی برای بزرگسالان است. چراکه کودکان نیازی به چنین تحولی ندارند. آموزش مطلوب برای آنها آموزش معطوف به رشد و تعالی همهجانبه است. فکر نمیکنم نیازی به اثبات این مطلب باشد که آموزش معطوف به تغییر همهجانبه برای بزرگسالان، از جهت مبانی و اصول و حتا رویکردها و روشهای اصلی تفاوتی با آموزش معطوف به رشد و تعالی همهجانبه برای کودکان داشته باشد.
من امروز، فارغ از شکستهنفسیهای بیمعنا، اعلام میکنم که مبانی، اصول، اهداف، رویکردها و روشهای اساسی این نوع آموزش را نیک میشناسم و باهمت همکاران عزیزم، سخت در اندیشکده آصف و سپس در مدرسه تعالی راه آوران رشد مشهد مقدس، آنها را در قالب یک الگوی کاملاً عملی و نتیجهبخش صورتبندی نمودهام و نامش را «آموزش تعالیبخش- مدل آصف» گذاشتهام. برای اطلاع دغدغهمندان میگویم که ما 15 سال است داریم از این الگو برای آموزش افراد، از سنین نوجوانی تا میانسالی بهره میگیریم و نتایج عملی و ملموس آن را در همه این سالها از نزدیک شاهد بودهایم. البته به شما حق میدهم که باور موضوع برایتان دشوار باشد.
ما بارها و بارها با تشکیک افراد در مورد اثربخشی الگوی آموزش تعالیبخش روبرو شدهایم. بهعنوانمثال، همین سی چهل روز پیش بود که با یکی از مدیران خوشفکر و جوان خراسانی، در زی طلبگی، نشستی داشتیم و درباره همین الگو و آثار و نتایج آن میگفتیم. ایشان بهتبع ذهن نقاد و نافذ خویش، میپرسیدند و میپرسیدند و سرانجام هم به نظرم قانع نشدند که این الگو چنان باشد که ما ادعایش را داریم. میگفتند اگر واقعاً چنین الگویی ابداعشده باشد، هم جای شگفتی دارد و هم جای خرسندی. چون یکی از مسائل بنیادین کشور را حل میکند. دستآخر قرار شد به از این الگو با برگزاری یک دوره کوچینگ کوتاهمدت «آموزش عملی» بگیریم تا انشاءلله «لیطمئن قلبی» برای ایشان حاصل آید.
همه اهلفن و اندیشه در کتابها خواندهاند که آموزش معجزه میکند. که منظور آموزش خوب است. من امروز بهدرستی این سخن ایمان دارم. میدانم و از نزدیک دیدهام که آموزش خوب چگونه ضعیفترین آدمها را قوی میسازد؛ چگونه خانوادههای آشوبزده را آرام میکند، چگونه گرمای عشق راستین را به روابط سرد شده زناشویی میکشاند، چگونه بازنشستگان بیحوصله و در خود رفته را سرزنده و فعال میکند و چطور کسبوکارهای درجه چندم را به کسبوکارهای سرآمد تبدیل میکند.
من در مواجهه با تردیدها و ناباوریها و نمیشودها پرورده شدهام. زمانی که از ضرورت آیندهپژوهی و دیگر چیزها میگفتم بارها و بارها شاهد نگاههای عاقل اندر سفیه نسبت به خود بودهام. بارها تمسخر شدهام. بارها متهم شدهام که فضایی فکر میکنم- آرمانگرایم- و واقعیتها بیخبرم.
اکنون نیز در عرصه آموزش تعالیبخش با همین نوع برخوردها مواجهم. اما حالا بسیار قویتر از گذشتهام و بیدی نیستم که از این بادها بلرزد و میدان را خالی کند.
من آموزش تعالیبخش را مؤثرترین راه برای پاسداری و حمایت از خون شهیدان والا مرتبه انقلاب و دفاع مقدس میدانم. و این ارمغانی است که میتوانم به آستان گرانسنگ مادران و پدران شهیدان تقدیم کنم. اگر دیروز شهیدان بودند که با خون سرخشان میهن عزیزمان را بر بال ملائکه الله نشاندند. ما امروز میکوشیم تا در کنار دستگاهها و نهادهای مسئول کشور، نسلهای تازهای بپرورانیم که بخواهند و بتوانند با مجاهدتها و رشادتهای خود درصحنههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علم و فناوری و صنعت و محیطزیست، میهن عزیزمان را بالا بکشند و بر بال ملائکه الله بنشانند.
بدون تردید این مهم واقع خواهد شد؛ یا بهتر بگویم، این مهم باید واقع شود!
نویسنده: عقیل ملکی فر (دریافت رزومه)
کاری از گروه آموزش و پژوهش مدرسه تعالی راه آوران رشد
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
کاش این دوره را به صورت آنلاین هم میذاشتین تا همه از شهرهای دیگر هم بتونند استفاده کنند
چشم انداز درست را پیدا کردن شاید اولین و مهمترین گام در تعالی و رشد هست چون باعث میشه تمام سیستم و استراتژی ای که در مدل رشد میچینیم، برای رسیدن به اون متمرکز بشه و خسته نشیم.